تنها آخرین مطالب پیوندها
آمار وبلاگ
دوشنبه 93 دی 8 :: 12:40 عصر :: نویسنده : علی پیوسته
جاگذاشته ام دلی موضوع مطلب : دوشنبه 93 دی 8 :: 12:37 عصر :: نویسنده : علی پیوسته
سلام دخترک پولدار،خوشگل،با کلاس! موضوع مطلب : دوشنبه 93 دی 8 :: 12:36 عصر :: نویسنده : علی پیوسته
از باران نه نگویید با ترانه می سرایم این ترانه جور دیگر باز باران بی ترانه دانه دانه بر بام خانه یادم آید روز باران پا به پای بغض سنگین تلخ و غمگین دل شکسته اشک ریزان عاشقی سرخورده بودم می دریدم قلب خود را دور می گشتی تو از من با دو چشم خیس و گریان می شنیدم از دل خود این نوای کودکانه پر بهانه زود برگردی به خانه یادت آید هستی من آن دل تو جار می زد این ترانه باز باران باز می گردم به خانه موضوع مطلب : دوشنبه 93 دی 8 :: 12:34 عصر :: نویسنده : علی پیوسته
آموخته ام که خداعشق است وعشق تنهاخداست آموخته ام که وقتی ناامیدمی شوم خداباتمام عظمتش عاشقانه انتظارمی کشد دوباره به رحمت او امیدوارشوم آموخته ام اگرتاکنون به آنچه خواستم نرسیدم خدابرایم بهترش رادرنظرگرفته آموخته ام که زندگی دشواراست ولی من ازاوسخت ترم... موضوع مطلب : دوشنبه 93 دی 8 :: 12:34 عصر :: نویسنده : علی پیوسته
لعنت به من که ساده دل بریدم....لعنت به من که دردتو ندیدم لعنت به من که پای تو نموندم....لعنت به من که قلبتو شکوندم رویای تو شده جدایی از من....همنفسم بیا بمون پیش من خودت میدونی که سهم ما نیست....جدایی و بریدن و شکستن چشمای من پر از اشک شب و روز....حق میدم بهت تو اتیش عشق من نسوز برو با مردی که تو رویاهاته....ولی بدون قلب منم باهاته رویای تو کابوس شب های من....دلیل خنده هات حرف دل من میخوای بری ،برو کنار اون که....حرفاش دروغه گل تنهای من موضوع مطلب : دوشنبه 93 دی 8 :: 12:32 عصر :: نویسنده : علی پیوسته
خدایا یه چیزی میگم ناراحت نشو ، دنیات ته نامردیه. (دلگیرم) موضوع مطلب : دوشنبه 93 دی 8 :: 12:31 عصر :: نویسنده : علی پیوسته
ترشحات خوبی هایت موضوع مطلب : پنج شنبه 93 خرداد 29 :: 7:23 عصر :: نویسنده : علی پیوسته
هیچگاه نفهمیدم راز بین دل و دست چیست؟؟؟؟؟؟ از دستم رفت به هر چه دل بستم............. موضوع مطلب : پنج شنبه 93 خرداد 29 :: 7:20 عصر :: نویسنده : علی پیوسته
حالم!!!حال گرگی است که خداوند توبه اش را پذیرفته..... ولی مردمان میگویند...... توبه گرگ:مرگ است موضوع مطلب : پنج شنبه 93 خرداد 29 :: 7:18 عصر :: نویسنده : علی پیوسته
دیگر از تنهایی خسته شدم .....به کلاغ ها زیر میزی میدهم!!!!!تا """"تا قصه ام را نمام کنند"""موضوع مطلب : |
||